نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 دانشیار جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی
2 کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی
چکیده
درباب تبیین امنیت جنسی زنان و برطرف کردن احساس ناامنی آنها در فضاهای عمومی دیدگاه های متفاوتی مطرح است. دراین میان، برخی بر این عقیده اند که پوشش بدن می تواند عاملی درجهت کاهش مزاحمت های جنسی و تجربه های ناخوشایند زنان باشد و احساس امنیت آنان را در مکان های عمومی افزایش دهد. این دیدگاه با آن دسته از دیدگاه های جرم شناختی هم خوان است که بر نقش بزه دیده در قربان یشدن او تأکید دارند. این مقاله بر آن است تا با مطالعة میزان امنیت جنسی زنان در فضای عمومی و نقش پوشش آنها در میزان امنیت، نظریة آسیب سازی بزه دیده را آزمون کند و به پرسش های تحقیق پاسخ دهد. به این منظور، اطلاعات تحقیق درقالب روش پیمایش و با استفاده از پرسش نامه و نظرخواهی از 300 دانشجوی دانشگاه خوارزمی (تربیت معلم تهران) به دست آمد (سال 1390 ). یافته ها نشان داد که اگرچه پوشش بدن می تواند در کاهش مزاحمت های جنسی نقش داشته باشد، احساس امنیت زنان را تأمین نمی کند و این احساس بیشتر با ساختار روابط جنسیتی در جامعه مرتبط است.
کلیدواژهها
مقدمه و بیان مسئله
امنیت برای تمام افراد جامعه موضوع مهمی است، اما زمانی که با مقولة جنسیت مرتبط میشود اهمیتی دوچندان مییابد؛ زیرا هرچند ممکن است فضاهای شهری مخاطرات گوناگونی را برای گروههای مختلف اجتماعی و احساس امنیت آنان ایجاد کنند، بهنظر میرسد زنان بهدلیل ویژگیهای فیزیکی خاصشان، زمانی که در فضاهای شهری حضور پیدا میکنند، بیشتر با خطر تجاوز و اعمال خشونت مواجه میشوند و بنابراین، تجربة ویژهای از احساس ناامنی دارند.
این تجربه درمیان زنانی که به گروهها و طبقات گوناگون اجتماعی تعلق دارند ویژگیهای مشابهی دارد. درمیان تجربههای گوناگونی که ممکن است به دلیل داشتن فیزیک خاص برای زنان به وجود آید، تجربة احساس ناامنی و ترس از مواجهه با آزارهای جنسی یکی از جدیترین آسیبهاست و با وجود تدابیر امنیتی و حفاظتی برای شهروندان، این مشکل به یکی از دغدغههای مشترک زنان در شهرهای جهان تبدیل شده است.
ازآنجاکه تجربة این مزاحمتهای جنسی و احساس ناامنی ناشی از آن، بهدلیل داشتن بدن زنانه است، برخی بر این عقیدهاند که پوشش بدن میتواند عاملی برای کاهش مزاحمتهای جنسی و تجربههای ناخوشایند زنان باشد و احساس امنیت آنان را در مکانهای عمومی تحت تأثیر قرار دهد.[1] ازنظر آنان، راهکارهای کاهش یا حذف مزاحمتهای جنسی، علاوهبر مجازات متعرضان و آسیبرسانان، تغییر رفتار اشخاص بزهدیده (که در این مورد معمولاً زن هستند) هم هست (صفار دستگردی، 1382: 100).
براساس این دیدگاه، عوامل متعددی در مسیر تکوین جرم و درنهایت قربانیشدن زنان نقش دارند، اما گاه علت وقوع جرم و بزهدیدگی خود قربانی است؛ بهاینمعنی که بزهدیده با اعمال و رفتار خود موجبات بزهدیدگی خود را فراهم میکند. به عبارت دیگر، بین مجرم و قربانی واقعیتی جرمشناختی وجود دارد و بزهدیده یکی از عناصر و عوامل اصلی وقوع جرم است. در تعداد درخور توجهی از موارد، بزهدیده با رضایت، همکاری یا حرکات تحریکآمیز و... نقشی اساسی در تکوین عمل مجرمانه ایفا میکند (مرتضوی، 1376: 54) و با آسیبپذیرنمایاندن خود و ایجاد این باور در فرد منحرف که انگیزه و توانمندیاش میتواند برای هنجارشکنی به فعلیت برساند، به نقشآفرینی در جریان انحراف و کجروی میپردازد.
اما درمقابل این دیدگاه، دیدگاه فمینیستی بر آسیبپذیری زنان دربرابر خشونت در درون جامعه تأکید میکند. طبق این رویکرد، ساختار جامعه، یعنی هنجارها و عادتهای فرهنگی، موقعیتی را به وجود میآورد که در آن خشونت مردان دربرابر زنان، برخلاف خشونت برضد مردان، اگر هم ازنظر اجتماعی پذیرفتنی نباشد، دستکم ازنظر اجتماعی بهنحوی تحمل میشود. تبعیض ساختاری به زیان زنان بهگونهای است که احتمال اعمال خشونت برضد زن یکی از ویژگیهای مشترک همة حوزههای زندگی روزمره است و زنان همواره آسیبپذیری خود و این واقعیت را احساس میکنند که حتی در خانة خود هم ممکن است از خشونت در امان نباشند (خادمی، 1387: 22). فمینیستها معتقدند ساختار جامعه همانطورکه ابزار توجیه خشونت علیه زنان است، موجبات ناامنی آنها را نیز فراهم کرده است. ازاینرو، آنها مقصر اصلی را ذهنیت مردانة پرورشیافته در جامعة مردمحور میدانند که زن را سوژهای جنسی میشناسد، و راهحل تأمین امنیت زنان را زدودن این نوع ساختارهای جنسیتی از جامعه میدانند.
با توجه به دیدگاههایی که مطرح شد، در این مقاله کوشیدهایم نگرش زنان را درباب پوشش بدن و احساس امنیت مطالعه و مشخص کنیم که خود زنان به این موضوع چگونه میاندیشند. بنابراین، هدفها و پرسشهای اصلی این پژوهش به این شرحاند:
1. سنجش میزان امنیت جنسی زنان در فضاهای عمومی؛
2. مطالعة ارتباط بین پوشش بدن و تجربة مزاحمتهای جنسی زنان و تأثیری که پوشش بر احساس امنیت جنسی آنها دارد؛
3. شناخت دیدگاه زنان دربارة رابطة پوشش بدن و امنیت جنسی در فضاهای عمومی و میزان مقصرپنداشتن زنان در مواجهه با آزارهای جنسی؛
4. آزمون ارتباط بین متغیرهای دینداری، میزان حضور در فضاهای عمومی، تحت آزار قرارگرفتن اطرافیان، و متغیرهای زمینهای با امنیت جنسی زنان در فضاهای عمومی و نیز با مقصرپنداری زنان.
پیشینة نظری
برای تبیین ترس و ناامنی از رویکردهای نظری مختلفی استفاده شده است که در ادامه بهاختصار مهمترین این رویکردها، یعنی وضعیت محیطی ـ فضایی، آسیبپذیری، تجربة بزهدیدگی، نظریات فمینیستی و نظریههای مربوط به آسیبسازی بزهدیده مطرح میشوند.
نظریات محیطی ـ فضایی
در مطالعاتی که اسکار نیومن[2] در اوایل دهة 1970 انجام داد، به برخی عوامل فیزیکی اشاره شده است که در ایجاد ترس از محیط یا وقوع جرم ارتباط نزدیک دارد. نظریة "فضای قابل دفاع" عواملی چون ایجاد قلمرو مناسب، احساس تعلق به فضا، امکان وجود نظارت طبیعی از داخل ساختمان به فضای خارجی (ارتباط بصری) و بهبود موقعیت فیزیکی محل سکونت را راهحل مقابله با ترس از جرم و احساس ناامنی میداند (صادقی و میرحسینی، 1388: 4). برایناساس، بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که با دستکاری فضاها و تلطیف آنها میتوان احساس امنیت را در زنان زیاد کرد.
رویکرد آسیبپذیری
آسیبپذیری رویکردی جامعه ـ جمعیتشناختی است که برای بزهدیدگی و ترس از جرم سه بعد در نظر میگیرد: وجود خطر، پیشبینی پیامدهای آسیبپذیری و فقدان کنترل. این هر سه عامل به تولید ترس منجر میشوند. جنبههای نهادی، اجتماعی و فیزیکی بر امکان آسیبپذیری و احساس ناامنی اثر دارند؛ مثلاً پیامدهای جدیتر بزهدیدگی درمیان زنان، سالخوردگان و افرادی که وضعیت سلامت بدی دارند (عامل فیزیکی)، درمیان افراد بدون شبکههای حمایت اجتماعی (عامل اجتماعی) و در مناطقی که کسی برای کمککردن نیست (عامل نهادی) متفاوت است (تامپسون، به نقل از خادمی، 1387؛ فارال و همکاران،[3] 2007: 5). در این رویکرد بر عواملی همچون جنسیت، سن و موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی تأکید میشود و جنسیت بیشترین قابلیت را برای توضیح و پیشبینی احساس ناامنی دارد. آسیبپذیری بیشتر زنان نتیجة زندگی در جامعة طبقهبندیشدة جنسی و اجتماعیشدن نقش جنسیتی است. ازاینرو، ترس از جرم درمیان زنان، بیشتر ترس از تجاوز است و این ترس ناشی از فقدان کنترل بر جرم و پیامدهای آن است (سراجزاده و گیلانی، 1389: 28).
تجربة قبلی بزهدیدگی
براساس این دیدگاه، بین تجربة بزهدیدگی و ترس از جرم و احساس ناامنی ارتباط مستقیمی وجود دارد (کرانک و گیاکمازی،[4] 2003: 251). درعینحال، صرف بزهدیدگی فرد ملاک اصلی ترس نیست، بلکه آگاهی مستمر از جرایم رخداده و ارتباط با قربانیان جرایم و نیز مشابهتهای جنسی، سنی و موقعیتی با قربانی و قرارگرفتن در وضعیت مشابه قربانیان جرایم، در افزایش ترس از جرم مؤثر است. وار[5] (1984، به نقل از علیخواه و نجیبی، 1385: 115) در آثار خود تأکید میکند که تجربة قبلی جرایم میتواند غیرمستقیم بر ترس تأثیر بگذارد. دراینزمینه، کین[6] (1995، به نقل از علیخواه و نجیبی، 1385: 115) عقیده دارد که تجربة حملهها و آزارهای فردی جدی نظیر تعرض جنسی، دیگر تعرضها نظیر تهدید به تعرض، تعقیبشدن، مزاحمت تلفنی و مواجهه با مردان برهنه[7] نیز موجب ترس و ناامنی میشوند.
رویکرد فمینیستی
در نظریات فمینیستی دو رویکرد مهم درخور شناسایی است که غالباً در سنت انتقادی علوم اجتماعی ریشه دارد و ترس را در مناسبات سیاسی، اجتماعی و قدرت جستوجو میکند. در این رویکرد تمرکز اصلی بر منزلت اجتماعی زنان است و این اعتقاد وجود دارد که بهحاشیهراندن زنان یا کنارگذاشتن آنها و نیز فرودستی آنان بر احساس ناامنیشان میافزاید. بهلحاظ تاریخی، شهرها را مردان ساخته و اداره کردهاند و در فرآیند برنامهریزی و سازماندهی فضای شهری هم نظیر دیگر حوزههای زندگی، زنان در حاشیه قرار داشتهاند و وجهة شهرها بهشدت مردانه است؛ بهاینمعنا که امکانات کمتری برای حضور امن در شهر در اختیار زنان قرار میگیرد (صادقی و میرحسینی، 1382: 129-130).
یکی از مهمترین عوامل ایجاد احساس ناامنی در زنان خشونتهای جنسی علیه آنان است. مزاحمتهای جنسی ازآنجهت که ناخواسته و تحمیلی است و باعث ناراحتیهای روحی و جسمی و به دنبال آن احساس ناامنی در زنان میشود، یکی از مصادیق خشونت علیه زنان قلمداد میشود. خشونتهای جنسی پیوستاری است که از مزاحمت جنسی تا تجاوز و قتل ادامه مییابد. نظریهپردازان فمینیست تبیینهای فردی و خانوادگی را درباب خشونت کافی نمیدانند، هرچند معتقدند این عوامل میتواند بهمثابة عامل تشدیدکنندة رفتار خشن عمل کند، تأکید آنها بر وجود ساختار نابرابر روابط قدرت میان زنان و مردان در جامعه و نهادهای آن است. توجه آنان متوجه ساختاری مردسالارانه در جامعه است که به مردان اجازة اعمال قدرت بر زنان را میدهد. به نظر آنان، خشونت عمل انفرادی یک مرد علیه یک زن نیست که با استفاده از ویژگیهای فردی تحت بررسی قرارگیرد، بلکه خشونت رفتاری است که ازجانب مردان جامعه بر زنان جامعه اعمال میشود؛ خشونت ابزار نظارتی مهمی است که بازتاب روابط نابرابر قدرت در جامعه است و به حفظ روابط نابرابر قدرت کمک میکند (اعزازی، 1383: 47).
نظریههای آسیبسازی بزهدیده
از نیمة دوم قرن نوزدهم، این دیدگاه که بزهدیدگان یکی از طرفین معادلة جرم هستند و نقشی که آنان در بزهدیدگی دارند نباید نادیده گرفته شود، کانون توجه برخی جرمشناسان قرار گرفت (فتاح، 2000؛ رایجیان اصلی، 1384). این دیدگاه که بیشتر جرمشناسان راست نو و محافظهکار آن را دنبال کردهاند (فتاح، 1384؛ الیاس، 1994)، بزهدیده را "آسیبساز" میخواند و به نقش و سهم او در پدیدآوردن کجروی و بزه توجه میکند. نتایج برخی تحقیقات حاکی از آن است که رفتار و اعمال بزهدیده ـ بهگونهای مستقیم یا غیرمستقیم ـ در بهوجودآمدن تمایل و انگیزة کجروی یا مهیاساختن زمینة ارتکاب جرم مؤثر است. به نظر برخی محققان، درخلال دهة 1990، دیگر مسئلة اصلی مجرم نیست، بلکه بزهدیده است؛ یعنی کسی که شیوة زندگی و فعالیتهای روزمرهاش ممکن است او را دربرابر جرم آسیبپذیر کند (سلیمی و داوری،380: 323).
بهنظر میرسد آنچه در آغاز نقش بزهدیده را بهمثابة یکی از متغیرهای مستقل در شکلگیری جرم و کجروی مطرح کرده است توجه محققان به رابطة میان بزهکار و بزهدیده بوده است؛ این امر نیز سبب شده است که پیشگامان این رویکرد کار را با بررسی این رابطه آغاز کنند (سلیمی و داوری، 1380: 326). علت این امر نیز میتواند تحولی باشد که در آن زمان، در تلقی اندیشمندان از مفهوم کجروی و ابعاد آن پدید آمده بود و بهتدریج به پدیدة جرم و کجروی بهمثابة مولود و محصول کنش متقابل میان افراد و واحدهای اجتماعی نگریسته میشد؛ پدیدهای که در آن هردو طرف کنش میتوانستند نقشآفرین باشند.
بنیامین مندلسون از پیشکسوتانی بود که با مبنا قراردادن سازوکارهای کنش متقابل در رابطة بزهدیده و بزهکار، انواع نقشهای بزهدیده را در رابطة مجرمانه به این شرح مطرح میکند:
1) بزهدیدة کاملاً بیگناه که در شکلگیری بزه هیچ مشارکتی ندارد، مثل کودکان.
2) بزهدیدگانی که بهنوعی در شکلگیری بزه مشارکت دارند، شامل: الف) بزهدیدگان نادان و کماطلاع؛ مانند زنی که دست به سقط جنین میزند و جان خود را از دست میدهد. ب) بزهدیدگانی که تقصیر آنان، همسنگ با بزهکار است؛ مانند کسی که ـ در اثر بیماری علاجناپذیر یا مشکلات دیگرـ تقاضا میکند که او را از بین ببرند؛ پ) بزهدیدهای که بیشاز بزهکار مقصر است؛ مثل فردی بیاحتیاط که سبب بروز حادثه میشود یا با رفتاری تحریککننده دیگران را به ارتکاب جرم وامیدارد.
3) بزهدیدة بزهکار: فردی که بهدنبال کنشی بزهکارانه علیه دیگری خود قربانی میشود (سلیمی و داوری، 1380: 326؛ لپز و فیلیزولا، 1379).
صاحبنظران این دیدگاه "مشارکت" بزهدیده را در آسیبسازی اینطور مطرح کردهاند:
نخست، رفتارهایی که خطر یا مجال بزهدیدگی را فزونی میبخشند (رفتارهای حاکی از دعوت، ترغیب یا رفتار نسنجیدة بزهدیده در این دسته قرار میگیرند)؛
دوم، تسهیلاتی که خود بزهدیده آن را آگاهانه یا ناآگاهانه برای وقوع بزه فراهم میآورد؛
سوم، صدور نشانههایی ازسوی بزهدیده (مانند حرکات، اشارات و حالات خاص بدنی یا قرارگرفتن او در موقعیتهایی خاص) که نشانة آسیبپذیری او در مقابله با مهاجمان بالقوه یا استعداد بزهدیدگی در اوست؛
چهارم، بیحفاظ بودن آماج بزه، که نتایج تحقیقات متعددی آن را ازجمله گونههای درخور توجه این مشارکت بهشمار آوردهاند (فتاح،[8] 1991: 83؛ سلیمی و داوری، 1380: 327).
بنابراین، ازمنظر این دیدگاه «بزهدیده صرفاً آماج منفعل جرم نیست تا بتوان او را طعمهای در چنگال غارتگران مهاجم تصور کرد»؛ بلکه بیهیچ تقصیری صرفاً در "نقطة وقوع"[9] رفتار کجروانه قرار گرفته و نقشی در مهیاساختن زمینة وقوع آن ایفا نکرده است.
هانس فون هانتیگ، از پیشگامان این رویکرد تبیینی، با توجهدادن مکرر به دو مفهوم یاریرساندن[10] بزهدیده به شکلگیری جرم و ساخت طرفینی[11] جرم، بر ماهیت مبتنی بر کنش متقابل بسیاری از جرمها تأکید میکند و بر این واقعیت پای میفشارد که «در سلسلههای طولانی علی و معلولی، نقش بزهدیده را میتوان تعیینکننده بهشمار آورد» (فون هانتیگ،[12] 1941: 303). او در ادامه یکی از علتهای اصلی عنایت محققان به این دست تحلیلهای علی را هم مواجهشدن آنان با این واقعیت میداند که بیشتر جرمهای خشونتبار ـ بهویژه قتل عمدـ و نیز بخش بزرگی از تخلفات جنسی دربردارندة نوعی فرایند کنش متقابل کوتاه یا طولانیمدت بین بزهدیده و بزهکار و مجرم است (همان: 383).
پژوهشگران این رویکرد میپرسند که چرا برخی افراد، خانوادهها و مشاغل غالباً یا پیدرپی درمعرض بزهدیدگی قرار میگیرند؛ حالآنکه دیگران یا اصلاً با بزهدیدگی مواجه نمیشوند یا خیلیکم درمعرض آن قرار میگیرند؟ آنان برای پاسخ به این سؤال سه الگوی "شیوة زندگی"، "فعالیت روزمره" و "فرصت" را مطرح میکنند.
الگوی شیوة زندگی تفاوت بزهدیدگی را در زمان و مکان برحسب تفاوت شیوة زندگی بزهدیدگان و دیگران تبیین میکند. "همنشینی" با مجرمان و "درمعرضجرمبودن" دو متغیری هستند که به شیوة زندگی افراد مربوط میشوند (همان: 337)؛ مثلاً مجردزیستن، معاشرت با مردان جوان، رفتوآمد شبهنگام و زندگی در شهرهای بزرگ از آن دسته شیوههای زندگی قلمداد میشود که میزان بزهدیدگی زنان را افزایش میدهد (گودرزی، 1379: 33). پوشیدن لباسهای تنگ و بدننما نیز میتواند پیامدهای نامطلوب و تحریککنندهای بر مردان داشته باشد و آنان را به ارتکاب خشونت جنسی وسوسه کند (صبور، 1367: 263).
الگوی فعالیتهای روزمره مانند اشتغال، تدارک غذا و پوشاک، تفریح، آموزش و پرورش و... که افراد برای برآوردن نیازهای ابتدایی خود به طور معمول و بهناچار با آنها درگیر میشوند و ممکن است کمترین متغیرهای لازم را برای شکلگیری جرم درکنار هم گردآورند و دقیقاً همان متغیرهایی هستند که فرصت برخورداری از مزایای زندگی را افزایش میدهند، ممکن است فرصتهای وقوع خشونت و تعدی را هم فزونی بخشند؛ برای مثال، فعالیتهایی مانند حضور در کلاس درس در دانشگاهها، مشارکت زنان در عرصة کار، شهرنشینی، سکونت در حومة شهر و استفاده از ابزار جدید الکترونیک نیز، به همان شکل که زمینة فرار از محدودیتهای خانهنشینی را فراهم میسازند، خطر بزهدیدگی را هم افزایش میدهند (سلیمی و داوری، 1380: 338).
الگوی فرصت هم با تلفیق دو الگوی قبلی، میزان خطر بزهدیدگی را وابسته به انواعی از شیوههای زندگی و نیز فعالیتها میداند که زمینة تماس مستقیم و نزدیک برخی افراد و گروهها را با مجرمان بالقوه فراهم میآورد؛ متغیرهایی مثل درمعرضجرمبودن، مجاورت محل سکونت با مناطق و مکانهای جرمخیز، فقدان محافظهای مناسب، جالب توجه بهحسابآمدن آماج بزه (برحسب نوع بزه و تلقی بزهکار از آن) ازجمله متغیرهایی هستند که احتمال قربانیشدن را افزایش میدهند (همان: 338).
در این مقاله نویسندگان بنا دارند دلالتهای نظریة آسیبسازی بزهدیده را برای امنیت جنسی زنان در فضای عمومی آزمون کنند. نویسندگان درعینحال آگاهاند که این دیدگاه مربوط به جرمشناسان راست و محافظهکار است و جرمشناسان فمینیست، انتقادی و چپگرا، ازایننظر که برنامههای عملی این رویکرد ـ بهخصوص در ارتباط با بزهدیدگی زنان ـ به اعمال محدودیتهایی در رفتار و شیوة زندگی آنان میانجامد، به آن انتقاد کردهاند. بااینحال، دستکم در مرحلة آزمون علمی نظریه، نویسندگان دغدغة ورود به مناقشههای ایدئولوژیک مربوط به این نظریه را ندارند. براساس دلالتهای نظریة آسیبسازی بزهدیده، فرضیة اصلی پژوهش حاضر این است که:
بین نوع پوشش زنان و امنیت جنسی آنان رابطه وجود دارد؛ بهنحویکه هرچه پوشش بدنشان کاملتر باشد، تجربة آزارهای جنسی، زبانی و فیزیکی آنان و نیز احساس ترس آنان در فضای عمومی کمتر است.
بهعلاوه، متغیرهایی مثل میزان حضور در فضاهای عمومی، بزهدیدگی جنسی اطرافیان و دینداری هم با احساس ناامنی جنسی رابطه دارند و برای آنها فرضیههای زیر پیشنهاد میشود:
- بین میزان حضور زنان در فضاهای عمومی و امنیت جنسی رابطه وجود دارد؛ یعنی هرچه فرد بیشتر در فضاهای عمومی حضور داشته باشد، تجربة بیشتری از آزارهای جنسی دارد و بهدنبال آن امنیت کمتری احساس میکند.
- بین بزهدیدگی جنسی اطرافیان و احساس امنیت جنسی رابطه وجود دارد؛ یعنی درصورتیکه اطرافیان فرد تحت آزار جنسی قرار گرفته باشند، فرد ترس و احساس ناامنی بیشتری دارد.
- دینداری ازطریق متغیر نوع پوشش با احساس امنیت ارتباط دارد؛ یعنی زنانی که پایبندی دینی بیشتری دارند از پوشیدگی بیشتر و بهتبع آن از امنیت جنسی بیشتری برخوردارند.
- متغیرهای زمینهای پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی و سن هم ازطریق نوع پوشش با احساس امنیت رابطه دارند؛ بهطوریکه زنان متعلق به پایگاه بالاتر و زنان جوانتر از پوشیدگی کمتر و بهتبعآن از احساس امنیت کمتری برخوردارند.
در مقالة حاضر نگرش زنان به رابطة پوشش و امنیت جنسی و میزان مقصرپنداری زنان در بزهدیدگی جنسی نیز توصیف میشود. دراینباره هرچند رابطة متغیرها با مقصرپنداری زنان آزمون میشود، این آزمونها جنبة اکتشافی دارد و برای این رابطهها فرضیة خاصی مطرح نمیشود.
روششناسی
این پژوهش با روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامة خود اجرا انجام شده است. جمعیت آماری تحقیق را دانشجویان دختر مقاطع کارشناسی تا دکتری دانشکدههای مختلف دانشگاه خوارزمی تشکیل دادهاند. تعداد این دانشجویان طبق آمار معاونت آموزشی دانشگاه در سال 1390 حدود 6750 نفر بوده است.
حجم نمونه با استفاده از فرمول نمونهگیری کوکران به دست آمده است. در این فرمول با جمعیت 6750 نفر دانشجو، دقت احتمالی 5 درصد و فرض 025/0 = پی و 075/0 =کیو، حجم نمونه 287 نفر برآورد شد که با پیشبینی ریزش احتمالی، به 300 نفر افزایش یافت.
تعریف عملیاتی متغیرها
امنیت جنسی: امنیت جنسی در فضاهای عمومی برای زنان بهمعنای نبودن مزاحمت از خفیفترین حالتها، مانند خیرهنگاهکردن و آزار چشمی، تا شدیدترین آنها مانند تجاوز است. وجود هرکدام از این عوامل بهمعنای فقدان امنیت در فضاهای عمومی است. در این تحقیق امنیت با دو بعد عینی و ذهنی به شرح زیر سنجیده شده است:
الف) در بعد ذهنی احساس امنیت جنسی، از میزان نگرانی زنان دربارة مواجهشدن با دوازده آزار جنسی در فضاهای عمومی پرسیده شده است. این آزارها در جدول 1 آمدهاند و افراد با پنج گزینة «خیلیزیاد، زیاد، تاحدودی، کم، و خیلیکم» میزان احساس امنیت / ناامنی خود را مشخص کردهاند. جمع این پرسشها شاخص احساس امنیت را میسازد که با آلفای کرونباخ 87/0 از پایایی رضایتبخشی برخوردار است.
ب) در بعد عینی، دربارة مواجهة واقعی و عملی پاسخگویان با همان دوازده آزار جنسی در فضای عمومی در طول یکسال گذشته پرسش شده است. گزینهها «اصلاً، یکیدوبار، سه تا پنجبار، پنج تا دهبار و بیشاز دهبار» بودهاند (جدول 2). مجموع این رفتارها شاخص امنیت جنسی را تشکیل میدهند که با آلفای کرونباخ 87/0 از پایایی بالایی برخوردار است.
نوع و میزان پوشش: نوع و میزان پوشیدگی بدن در اماکن عمومی با ششمعیار پوشاندن موی سر، پوشاندن گردن و اطراف آن، استفاده از جورابهای ضخیم، استفاده از پوششهای گشاد و غیرچسبیده، و اجتناب از آرایش زیاد بررسی شد. پاسخگویان با گزینههای «هیچوقت، گاهیاوقات، اکثر اوقات، و همیشه» میزان پوشیدگی خود را در اماکن عمومی مشخص کردند.
مقصرپنداری: یکی از متغیرهای مستقل پژوهش حاضر که بیشتر جنبة توصیفی و اکتشافی داشت نگرش زنان به رابطة پوشش و امنیت در جامعه و میزان مقصردانستن خودشان در بزهدیدگی جنسی بود. هدف از طراحی این متغیر، آگاهی از این موضوع بود که زنان تا چه میزان با دلالتهای نظریة آسیبسازی بزهدیده درباب قرارگرفتن تحت خشونت جنسی موافقاند و بین نحوة پوشش و آرایش و قربانی خشونت واقعشدن چه رابطهای میبینند. گویههای مربوط به این مفهوم در جدول 4 منعکس شده است. سنجة مقصرپنداری با آلفای کرونباخ 83/0 از پایایی بالایی برخوردار بود.
یافتههای پژوهش
الف) ویژگیهای پاسخگویان
همانطور که پیشتر گفته شد، بهاقتضای موضوع تحقیق، همة پاسخگویان زن بودند. نزدیک یکپنجم (17 درصد) آنها متأهل و بقیه مجرد بودند. ازنظر سنی، 33 درصد زیر 20 سال داشتند، 41 درصد 21-25 سال، 22 درصد 26-30 سال و فقط 3 درصد بیشاز 30 سال داشتند. بهلحاظ سطح تحصیلات، 76 درصد در مقطع کارشناسی و 24 درصد بقیه در مقطع تحصیلات تکمیلی مشغول به تحصیل بودند. ازحیث پایگاه اقتصادی-اجتماعی خانواده[13] 3/65 درصد پاسخگویان در پایگاه متوسط، 3/31 درصد در پایگاه پایین و فقط 3/3 درصد در پایگاه بالا قرار گرفتند.
ب) میزان پوشش پاسخگویان
میزان پوشش پاسخگو در جدول 1 منعکس شده است. همانطور که مشاهده میشود، 7/58 درصد پاسخگویان پوشش گردن و اطراف آن، 42 درصد اجتناب از آرایش زیاد در اماکن عمومی، 36 درصد پوشاندن موی سر، 27 درصد استفاده از جورابهای ضخیم، 22 درصد استفاده از پوششهای گشاد و غیرچسبیده را رعایت میکنند. شاخص کل نوع پوشش نشان میدهد که 3/9 درصد پاسخگویان ازمنظر مراعات پوشش در طبقة پایین، 7/44 درصد در طبقة متوسط و 46 درصد پاسخگویان در طبقة بالا قرار گرفتهاند و درواقع قواعد پوشیدگی را بیشتر رعایت میکنند.
جدول1. گویهها و شاخص نوع پوشش (تعداد 300 نفر)
ردیف |
گویهها |
بیپاسخ (نفر) |
درصد طبقات پاسخ معتبر |
آمارهها |
|||||
هیچ وقت |
گاهی اوقات |
اکثر اوقات |
همیشه |
میانگین (1-4) |
انحراف معیار |
||||
1 |
پوشاندن گردن و اطراف آن |
0 |
7/3 |
10 |
7/27 |
7/58 |
41/3 |
81/0 |
|
2 |
اجتناب از آرایش زیاد در اماکن عمومی و درحضور نامحرم |
0 |
7/8 |
7/20 |
28 |
3/42 |
05/3 |
99/0 |
|
3 |
پوشاندن موی سر |
0 |
6 |
3/20 |
3/37 |
3/36 |
3/04 |
0/89 |
|
4 |
استفاده از پوششهای گشاد و غیرچسبیده |
2 |
1/15 |
5/29 |
9/32 |
22/5 |
2/63 |
0/99 |
|
5 |
استفاده از جورابهای ضخیم |
0 |
19 |
7/32 |
21 |
27/3 |
2/57 |
1 |
|
شاخص نوع پوشش |
پایین |
9/3 |
|||||||
متوسط |
44/7 |
||||||||
بالا |
46 |
||||||||
میانگین(دامنه تغیرات 1-3) |
2/36 |
||||||||
انحراف معیار |
0/64 |
||||||||
احساس نگرانی از آزار جنسی (میزان امنیت ذهنی) و تجربة آنها (میزان امنیت عینی)
همانطور که در روششناسی توضیح داده شد، برای سنجش میزان احساس امنیت از پاسخگویان خواسته شده بود میزان ترس و نگرانی خود را از مواجهشدن با برخی آزارهای جنسی در اماکن عمومی در پنج گزینه مشخص کنند. جدول 2 یافتههای مربوط به مقیاس احساس امنیت جنسی را نشان میدهد.
همانطور که مشاهده میشود، نزدیک به نیمی (1/45 درصد) از پاسخگویان در حد زیاد و خیلیزیاد نگران تنهزدن و تماسهای تعمدی در تاکسی و پیادهرو هستند. از بین موارد مختلف، مواجهه با این رفتار بیشاز بقیه محل نگرانی پاسخگویان است.
دربارة آزارهای جنسی دیگر 8/38 درصد پاسخگویان نگران مواجهه با آزارهای چشمی و 2/37 درصد نگران تعقیبشدن ازسوی مردان هستند. نزدیک به یکسوم (2/30 درصد) پاسخگویان نگران تعرض جنسی هستند. دوسوم آنان (62 درصد) از اینکه در اماکن عمومی هدف تعرض قرار گیرند احساس نگرانی کمی دارند. درمجموع، بیشاز یکچهارم زنان پاسخگو نگران رویارویی با همة آزارها در اماکن عمومی هستند و بیشترین نگرانی مربوط به مواجهه با آزارهای جنسی سبک مثل تنهزدن و آزار چشمی است.
با استفاده از دوازده پرسش مربوط به آزار جنسی، مقیاس احساس امنیت جنسی در سه طبقة بالا، متوسط و پایین ساخته و طبقهبندی شده است. همانطور که در جدول 2 مشاهده میشود، 18 درصد پاسخگویان از وقوع آزارهای جنسی دربارة خودشان نگراناند، 7/40 درصد احساس امنیت جنسی متوسط و 3/41 درصد احساس امنیت جنسی زیادی دارند.
نتایج مربوط به امنیت / ناامنی جنسی، یعنی تجربة بزهدیدگی جنسی، در جدول 3 آمدهاند. همانطور که مشاهده میشود، بیشترین تجربة آزارهای جنسی زنان مربوط به مواجهشدن با تنهها و تماسهای تعمدی در تاکسی و پیادهرو و نیز آزارهای چشمی است. این دو مورد بهترتیب برای 5/38 و 8/35 درصد از پاسخگویان بیشاز یازدهبار پیش آمده است و فقط 4/8 و 10 درصد آنان اصلاً چنین تجربهای نداشتهاند. بهعبارتی، حدود 90 درصد پاسخگویان در یکسال گذشته دستکم یکبار با چنین مزاحمتهایی برخورد داشتهاند. حدود سهچهارم پاسخگویان نیز ظرف یکسال دستکم یکبار با رفتارهایی مثل تمسخر یا تعریف از ظاهر خود ازسوی مردان ناشناس، هجوم موتورسوارها، عورتنمایی و متلکگویی روبهرو شدهاند. درمقابل، کمترین آزار جنسی که افراد با آن برخورد داشتهاند مربوط به تعرض جنسی بوده است؛ بهطوریکه 6/90 درصد پاسخگویان در طول یکسال گذشته اصلاً چنین تجربهای نداشتهاند.
جدول 2.گویهها و مقیاس احساس امنیت جنسی (بعد ذهنی امنیت) - تعداد 300 نفر
ردیف |
هنگامی که میخواهید به تنهایی از منزل خارج شوید و به اماکن عمومی (کوچه، بازار و..) بروید تا چه حد نگران برخورد با موارد زیر هستید؟ |
بیپاسخ (نفر) |
طبقات پاسخ معتبر – درصد |
آماره ها |
||||
خیلی کم/کم |
تا حدودی |
خیلی زیاد/زیاد |
میانگین (1-5) |
انحراف معیار |
||||
1 |
تنهزدن و تماسهای تعمدی در تاکسی و پیادهرو و... |
7 |
35/2 |
8/19 |
45/1 |
3/19 |
1/4 |
|
2 |
آزارهای چشمی مثل هیزی، چشمکزدن، نگاههای ممتد |
1 |
35/8 |
4/25 |
38/8 |
3/03 |
1/3 |
|
3 |
متلکپراندن |
1 |
41/5 |
24/7 |
33/8 |
2/89 |
1/3 |
|
4 |
تعقیبکردن |
2 |
45 |
17/8 |
37/2 |
2/86 |
1/4 |
|
5 |
یورش به سمت شما با موتور |
1 |
8/49 |
14/4 |
35/8 |
2/76 |
1/5 |
|
6 |
تمسخر ظاهر یا تحسین زیبایی شما |
1 |
5/46 |
24/4 |
29/1 |
2/71 |
1/3 |
|
7 |
روشن و خاموشکردن چراغهای اتومبیل هنگام ایستادن برای تاکسی |
0 |
51 |
19/3 |
29/7 |
2/63 |
1/4 |
|
8 |
بوقهای ممتد خیابانی |
4 |
3/51 |
23/6 |
25 |
2/59 |
1/3 |
|
9 |
پیشنهاد دوستی |
3 |
2/51 |
24/9 |
26/9 |
2/57 |
1/3 |
|
10 |
عورتنمایی |
4 |
1/59 |
11/8 |
29/1 |
2/48 |
1/6 |
|
11 |
پیشنهادات یکطرفة جنسی |
6 |
4/57 |
15/6 |
26/9 |
2/46 |
1/5 |
|
12 |
تعرض جنسی |
2 |
62 |
7/7 |
30/2 |
2/42 |
1/6 |
|
مقیاس احساس امنیت جنسی (ذهنی) |
کم |
18 |
||||||
متوسط |
40/7 |
|||||||
زیاد |
41/3 |
|||||||
میانگین(دامنه تغیرات 1-3) |
2/23 |
|||||||
انحراف معیار |
0/73 |
|||||||
از مجموع دوازده گویه، مقیاس امنیت عینی جنسی ساخته شد. همانطور که در جدول 2 ملاحظه میشود، 8 درصد پاسخگویان امنیت جنسی کم، 3/41 درصد امنیت جنسی متوسط و 7/50 درصد امنیت جنسی زیادی را گزارش کردهاند.
جدول 3.تجربة آزارهای جنسی در فضاهای عمومی و مقیاس امنیت جنسی عینی (تعداد 300 نفر)
ردیف |
در طول یکسال گذشته در ساعاتی که در اماکن عمومی (اتوبوس و تاکسی، خیابان، پارک، محل کار، کوچه و بازار و...)بودهاید عملاً تا چه حد اتفاق افتاده که ازطرف مردها با یکی از موارد زیر مواجه شده باشید: |
بی پاسخ (نفر) |
درصد طبقات پاسخ معتبر |
آمارهها |
||||||
اصلاً |
1-2 بار |
3-5 بار |
5-10 بار |
بیش از 11 بار |
میانگین(0-4) |
انحراف معیار |
||||
1 |
تنهزدن و تماسهای تعمدی در تاکسی و پیادهرو و... |
1 |
8/4 |
4/25 |
7/12 |
15/1 |
38/5 |
2/50 |
1/4 |
|
2 |
آزارهای چشمی مثل هیزی، چشمکزدن، نگاههای ممتد |
1 |
10 |
1/24 |
4/15 |
14/7 |
35/8 |
2/42 |
1/4 |
|
3 |
تمسخر ظاهر یا تحسین زیبایی شما |
1 |
8/27 |
4/23 |
1/18 |
11 |
19/7 |
1/72 |
1/4 |
|
4 |
یورش به سمت شما با موتور |
7 |
3/28 |
6/24 |
7/14 |
12/6 |
19/8 |
1/71 |
1/4 |
|
5 |
عورتنمایی |
1 |
1/23 |
8/30 |
4/17 |
10 |
18/7 |
1/71 |
41/ |
|
6 |
بوقهای ممتد خیابانی |
2 |
2/25 |
9/29 |
8/16 |
14/1 |
14/1 |
1/62 |
1/4 |
|
7 |
متلکپراندن |
2 |
5/28 |
9/27 |
8/16 |
10/7 |
16/1 |
1/58 |
4/1 |
|
8 |
تعقیبکردن |
4 |
2/38 |
1/32 |
15/5 |
6/1 |
8/1 |
1/14 |
1/2 |
|
9 |
روشن و خاموشکردن چراغهای اتومبیل هنگام ایستادن برای تاکسی |
1 |
2/53 |
4/24 |
8/7 |
8/4 |
5/4 |
./88 |
1/1 |
|
10 |
پیشنهاد دوستی |
1 |
9/63 |
1/20 |
4/7 |
6 |
5/4 |
./69 |
1/1 |
|
11 |
پیشنهادات یکطرفه جنسی |
3 |
8/75 |
8/15 |
4/7 |
2 |
1/7 |
./38 |
./81 |
|
12 |
تعرض جنسی |
2 |
6/90 |
7/5 |
2 |
1 |
6/0 |
./16 |
./58 |
|
مقیاس امنیت جنسی (عینی) |
کم |
8 |
||||||||
متوسط |
41/3 |
|||||||||
زیاد |
50/7 |
|||||||||
میانگین (دامنه تغیرات 1-3) |
2/42 |
|||||||||
انحراف معیار |
./63 |
|||||||||
اطلاعات جدول 3 حاکی از آن است که بیشتر زنان دانشجوی نمونة تحقیق، آزارهای جنسی خفیفتر را مانند مواجهشدن با تنهها و تماسهای تعمدی در تاکسی و پیادهرو و آزارهای چشمی تجربه کردهاند. این میزان زیاد از فراوانی آزارهای جنسی سبک نشان میدهد که در فرهنگ مردانة جامعه به حق امنیت و آسایش زنان در فضاهای عمومی بیتوجهی زیادی میشود و زنان در این فضاها ابژه و هدفی برای ابراز تمنیات جنسی مرداناند. این مردان با مزاحمت خود در اماکن عمومی از خفیفترین تا شدیدترین شکلها (تعرض جنسی) سعی دارند اسطورة جاودانگی غریزة شهوانی مردانه را بهمثابة امری طبیعی و ذاتی بازنمایی و بازتولید کنند.
این اعمال از میل جنسی مهارناپذیر مردانه نشئت نگرفته است، بلکه بیشتر بازنمای نوعی رفتار خشونتآمیز است که با نظام سلطة مردانه و بیتوجهی به حقوق انسانی زنان مرتبط است. رسانهها مدام بر قدرت و سلطهگری مردان صحه میگذارند و رفتار خشونتآمیز آنها را نتیجة خوی ذاتاً پرخاشگر امیال جنسی معرفی میکنند؛ درحالیکه این رفتارها شاید کمتر به زیستشناسی مردان ارتباط دارد و به نظر میرسد بیشتر با ساخت مردانگی در جوامع ما مرتبط باشد. براینمبنا، برایان میلر آزار جنسی را عملی در نظر میگیرد که قصد سرکوب و تحقیر زنان را دارد و آن را نوعی سلطهگری مردانه میداند و هیچ تفاوتی بین قربانی زشت یا زیبا، پیر یا جوان، یا تحریککننده و معمولی قائل نیست (فریدمن، 1381: 10).
ج) رابطة میزان پوشش و امنیت جنسی
همانطور که گفتیم، هدف اصلی این تحقیق آزمون رابطة بین نوع پوشش یا میزان پوشیدگی و تجربة آزارهای جنسی زنان و بهدنبال آن احساس امنیت آنان بود.[14] رابطة میزان پوشش با امنیت جنسی عینی و ذهنی در جدول 4 گزارش شده است. همانطور که محتوای این جدول نشان میدهد، فقط 18درصد از افرادی که پوشش کمتری دارند تجربة آزارهای جنسی کمی داشتهاند و از امنیت جنسی زیادی برخوردارند، درحالیکه این نسبت برای افرادی که پوشیدهترند به 7/66 درصد میرسد. بنابراین، دادهها نشان داد بین میزان پوشش و امنیت جنسی ارتباط وجود دارد؛ یعنی هرچه فرد پوشیدهتر باشد کمتر درمعرض آزارهای جنسی قرار میگیرد. شدت این ارتباط در حد متوسط ارزیابی میشود (گامای 52/0 و تای کندال 32/0).
با وجود این، پوشیدگی با احساس امنیت جنسی (جنبة ذهنی امنیت) رابطة معناداری نداشت؛ به عبارت دیگر، نوع یا میزان پوشش بدن زنان امنیت جنسی واقعی آنان را بالا میبرد، اما بر احساس امنیت جنسی یعنی میزان ترس و نگرانی آنان از مواجهه با آزارهای جنسی تأثیری ندارد. یعنی زنان دانشجو، صرفنظر از نوع پوشش و میزان پوشیدگی، از اینکه در فضای عمومی درمعرض رفتارهای جنسی آزاردهنده قرارگیرند تقریباً به یک میزان احساس ناامنی میکنند.
جدول 4. رابطة بین میزان پوشش و میزان امنیت جنسی زنان (در بعد عینی و ذهنی)
|
میزان پوشش |
کل |
|||||
کم |
متوسط |
زیاد |
|||||
میزان امنیت عینی |
پایین |
28/6 |
7/5 |
4/3 |
8 |
||
متوسط |
53/6 |
51/5 |
29 |
41/3 |
|||
بالا |
17/9 |
41 |
66/7 |
50/7 |
|||
گاما = 516/0 معناداری = .000/0 |
کندال = 315/0 معناداری = .000/0 |
||||||
میزان امنیت ذهنی |
پایین |
21/4 |
18/7 |
21 |
20 |
||
متوسط |
64/3 |
59/7 |
45/3 |
57/7 |
|||
بالا |
14/3 |
21/6 |
24/6 |
322/3 |
|||
جمع |
درصد |
100 |
100 |
100 |
100 |
||
فراوانی |
28 |
134 |
138 |
300 |
|||
گاما = 049/0 معناداری = ./590 |
کندال = 029/0 معناداری = ../590 |
||||||
د)متغیرهای تأثیرگذار دیگر بر امنیت جنسی
از دیگر متغیرهای تأثیرگذار بر امنیت زنان دینداری است. دادهها نشان داد بین دینداری و میزان پوشش و بهدنبال آن میزان امنیت جنسی زنان رابطه وجود دارد؛ بهاینمعنا که هرقدر فرد دیندارتر باشد، پوششی کاملتر و بهدنبال آن امنیت جنسی بیشتری دارد.
دیگر متغیر تأثیرگذار بر امنیت جنسی زنان میزان حضور در فضاهای عمومی است. اطلاعات تحقیق نشان داد هرچه میزان حضور در عرصة عمومی بیشتر باشد، میانگین امنیت افراد پایینتر میآید؛ یعنی زنان با حضور گستردهتر در جامعه درمعرض آزارهای جنسی بیشتر و درنتیجه امنیت جنسی کمتری قرار دارند. اما میزان حضور فرد خارج از خانه بر احساس امنیت جنسی (بعد ذهنی امنیت) او تأثیری ندارد.
ممکن است اختلاف ظاهری نتایج یادشده به این دلیل باشد که زمانی که زنان در فضاهای عمومی جامعه حضور پیدا میکنند، درمقایسهبا وضعیتی که در خانه استقرار دارند، بهطور عینی و عملی بیشتر درمعرض ناامنی قرار میگیرند. اما اینکه حضور زنان در جامعه با احساس ایمنبودن آنان رابطة معنادار ندارد، شاید به این دلیل باشد که زنان همواره دچار میزانی از احساس ناامنی هستند؛ حتی اگر در عمل آسیبی به آنها وارد نشود؛ گویی احساس ناامنی به بخشی از خردهفرهنگ زنانه تبدیل شده است. درواقع، این اختلاف میتواند ناشی از تفاوت بین ذهنیت و عینیت باشد. البته در برخی آثار پژوهشی نیز خلاف این یافته به دست آمده است؛ برای مثال اطلاعات زنجانیزاده (1387) نشان داده است که حضور زنان در جامعه بر احساس امنیت آنها تأثیر مثبت دارد. به نظر میرسد با توجه به اینکه احساس ناامنی زنان از منابع متنوعی سرچشمه میگیرد، لازم است این پدیده بهواسطة پژوهشهای متعدد بیشتر بررسی شود.
ازطرفی، یافتههای تحقیق نشان داد که امنیت جنسی و احساس امنیت جنسی کسانی که یکی از اطرافیانشان تحت آزار قرار گرفته کمتر از افرادی است که چنین تجربهای نداشتهاند. درواقع، اطرافیان فرد با انعکاس خبر مربوط به جرایم، چگونگی قضاوت و داوری آنان را دربارة جرم سازمان میبخشند. ارتباط با قربانیان جرایم و نیز مشابهت جنسی، سنی و موقعیتی با فرد قربانی و قرارگرفتن در وضعیت مشابه قربانیان جرایم در افزایش ناامنی و احساس ترس در فرد مؤثر است.
بین پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی و میزان پوشش رابطهای منفی برقرار است؛ یعنی هرچه فرد از پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی بالاتری برخوردار باشد، پوشش ضعیفتری دارد. در طبقات مرفه، بهدلیل نوع خردهفرهنگ خاصشان، زنان کمتر به رعایت پوشش اهمیت میدهند و ازاینرو تجربة مزاحمت شدت پیدا میکند. بنابراین، میتوان گفت میزان پوشیدگی زنان در کاهش مزاحمتهای جنسی مؤثر است. درواقع، پایگاه اقتصادی و اجتماعی ازطریق نوع پوشش با بعد عینی و عملی امنیت ارتباط پیدا میکند. اما پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی با بعد ذهنی احساس امنیت جنسی فاقد ارتباطی معنادار است. بهرغم آنکه تعلق زنان به پایگاههای اقتصادی ـ اجتماعی بالاتر دستیابی آنها را به سرمایههای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شدت میبخشد، این وضعیت بر احساس نگرانی فرد تأثیری نخواهد داشت. درواقع، زنان در هر پایگاه اقتصادی و اجتماعی که باشند از مواجهه با آزارهای جنسی در هراس هستند.
در این تحقیق رابطة بین سن افراد با هیچکدام از متغیرهای امنیت جنسی و نوع پوشش معنادار نبوده است. البته باید گفت در نمونة دانشجویی نوسان درخور ملاحظهای وجود ندارد. درنتیجه ممکن است این رابطه در دامنة سنی متفاوتتر به شکل دیگری باشد.
همانند سن، دیگر متغیرهای فردی مثل وضع تأهل، پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی خانواده، وضع رفاهی محل سکونت، مقطع تحصیلی (کارشناسی، ارشد و دکتری) و رشتة تحصیلی هم با امنیت جنسی ارتباطی نداشتند. این یافته نشان میدهد که زنان جوان، صرفنظر از تفاوتهای اجتماعیشان، به میزان مشابهی از ناامنی جنسی رنج میبرند.
ه) نگرش به مقصرپنداری زنان در بزهدیدگی جنسی
اما پرسش بعدی دربارة نگرش و تلقی زنان از رابطة پوشش و بزهدیدگی جنسی است. به عبارت دیگر، سؤال این است که آیا زنان ازحیث میزان و نوع پوشش و آرایش خود در اماکن عمومی، خود را در بزهدیدگی جنسی خودشان مقصر میپندارند یا خیر. یافتههای تحقیق که در جدول 4 آمده است نشان میدهد که بیشتر زنان نگرش مثبتی به این رابطه دارند؛ یعنی از دیدگاه آنان نیز پوشش بیشتر باعث افزایش امنیت جنسی میشود. بااینحال، ازحیث گویههای مقصرپنداری، با آنکه نسبت زنانی که همجنسان خود را مقصر میدانند قدری بیشتر است، درمجموع میتوان گفت که ازایننظر پاسخگویان تقریباً به دو نیمة مخالف و موافق تقسیم شدهاند. شاخص مقصرپنداری، که از مجموع نمرههای این گویهها به دست آمده است، نشان میدهد که نزدیک یکپنجم (3/19 درصد) پاسخگویان در حد زیادی با آن موافقاند و همین میزان (19 درصد) موافقت کمی با آن دارند و غالب آنها (62 درصد) در حد متوسطی با آن موافق هستند.
این یافتهها با یافتههای تحقیق حسینزاده (1387) هماهنگ است که نشان میدهد برخی زنان معتقدند پوشش در کاهش مزاحمتهای جنسی علیه آنها تأثیر دارد؛ برخی نیز چنین دیدگاهی نداشتند و معتقد بودند با هرنوع پوششی هدف آزار قرار گرفتهاند؛ اما عدهای نیز خاطرنشان کردند پوشش تأثیری بر میزان آزارهای جنسی ندارد، اما نوع آن را متفاوت میکند.
جدول 5.گویههای نگرش به پوشش و امنیت جنسی (تعداد 300 نفر)
ردیف |
عبارتهای زیر به موضوع پوشش، جرم و احساس امنیت میپردازد. شما دربارة این عبارتها چه نظری دارید؟ |
بی پاسخ (نفر) |
درصد طبقات پاسخ معتبر |
آمارهها |
|||||
کاملاً مخالف |
مخالف |
موافق |
کاملاً موافق |
میانگین(1-4) |
انحراف معیار |
||||
1 |
حضور زنان با ظاهر نامناسب در جامعه موجب وقوع جرایم جنسی است. |
4 |
5/10 |
6/17 |
2/42 |
7/29 |
2/91 |
0/94 |
|
2 |
پوشش اسلامی باعث آرامش خاطر و احساس امنیت زنان میشود. |
1 |
7/7 |
1/16 |
5/42 |
8/33 |
3/02 |
0/89 |
|
3 |
این حرف که زنان با پوشش نامناسب خود مردان را تحریک میکنند بهانهای برای دفاع از مردان متجاوز است |
0 |
3/18 |
3/40 |
30 |
3/11 |
2/34 |
90/. |
|
4 |
اگر زنان حجاب اسلامی را رعایت کنند دیگر تحت آزار و اذیت قرار نمیگیرند. |
6 |
1/7 |
8/22 |
8/40 |
29/3 |
2/92 |
0/89 |
|
5 |
مردان باید خویشتندار باشند نه اینکه زنان را محدود کنند. |
4 |
2/17 |
2/37 |
4/31 |
14/2 |
2/43 |
0/93 |
|
6 |
هرچه ارتباط زن با مرد نامحرم کمتر باشد از امنیت بیشتری برخوردار خواهد بود. |
4 |
8/10 |
4/28 |
8/37 |
23 |
2/73 |
0/93 |
|
7 |
مقصردانستن زنان در آزارهای جنسی که با آن مواجه میشوند، منعکسکنندة جامعة مردسالار است. |
0 |
18 |
7/31 |
3/32 |
18 |
2/50 |
0/98 |
|
8 |
زنی که حجابش را رعایت نمیکند نباید توقع داشته باشد تحت آزار و اذیت قرار نگیرد. |
4 |
9/16 |
4/30 |
4/33 |
19/3 |
2/55 |
0/98 |
|
9 |
زنانی که با پوشش و آرایش تحریکآمیز در اماکن عمومی ظاهر میشوند، مقصر اصلی در آزارجنسی خود هستند. |
0 |
7/16 |
27 |
34 |
22/3 |
2/62 |
1 |
|
شاخص مقصرانگاری زنان |
کم |
19 |
|||||||
متوسط |
61/7 |
||||||||
زیاد |
19/3 |
||||||||
میانگین(دامنه تغیرات 1-3) |
2 |
||||||||
انحراف معیار |
0/62 |
||||||||
رابطة متغیر مقصرپنداری با متغیرهای امنیت جنسی عینی و ذهنی، میزان پوشش، دینداری و پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی هم آزمون شد. رابطة همبستگی این متغیرها در جدول 6 نشان میدهد که امنیت جنسی با مقصرپنداری رابطة مستقیم متوسطی دارد (37/0)؛ یعنی زنانی که کمتر تجربة آزار جنسی داشتهاند بیشاز زنانی که چنین تجربهای داشتهاند، زنان را در بزهدیدگی جنسی مقصر میدانند. احساس امنیت جنسی (بعد ذهنی امنیت) با مقصرپنداری رابطهای نداشت. قویترین رابطه (60/0) مربوط به میزان پوشش و دینداری بود؛ یعنی زنانی که در فضای عمومی به شکل پوشیدهتری ظاهر میشوند و پایبندی دینی بیشتری دارند بیشاز دیگران، همجنسان خود را در بزهدیدگی جنسیشان مقصر میدانند. پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی اما رابطة منفی ضعیفی (13/0-) با مقصرپنداری داشت. افرادی که به پایگاههای بالاتر تعلق دارند زنان را در بزهدیدگی جنسی کمتر مقصر میشمارند.
بهاینترتیب، میتوان نتیجه گرفت همانطور که در مغربزمین دیدگاه آسیبسازیِ آسیبدیده و مقصرپنداری بزهدیدگان و قربانیان خشونت جنسی، بخشی از ایدئولوژی سنتگرایان و محافظهکاران است، یافتههای این تحقیق هم نشان میدهد که در ایران نیز مقصردانستن زنان در خشونت جنسی که با آن مواجه میشوند در بین گروهها و اقشار سنتگرا و محافظهکار بیشتر دیده میشود.
جدول 6. رابطة مقصرپنداری زنان با متغیرهای اجتماعی دیگر
متغیر |
آماره |
مقصرپنداری زنان |
تعداد(n) |
امنیت جنسی زنان (در بعد عینی) |
r |
37/0 |
300 |
sig |
000/0 |
||
احساس امنیت جنسی زنان (در بعد ذهنی) |
r |
053/0 |
300 |
sig |
361/0 |
||
میزان پوشش |
r |
60/0 |
300 |
sig |
000/0 |
||
دینداری |
r |
60/0 |
300 |
sig |
000/0 |
||
پایگاه اقتصادی- اجتماعی |
r |
132/0- |
300 |
sig |
02/0 |
نتیجهگیری
این مقاله درپی آزمون دلالتهای نظریة آسیبسازیِ آسیبدیده و نقش بزهدیده در بزهدیدگی خود در موضوع بزهدیدگی جنسی زنان بود. بهاینمنظور، رابطة میزان پوشش نمونهای از زنان دانشجو با بزهدیدگی جنسی یا امنیت جنسی آنان در نمونة دانشگاهی خاصی آزمون شد. یافتههای تحقیق نشان داد زنانی که در فضاهای عمومی پوشش بیشتری دارند کمتر قربانی خشونتهای جنسی میشوند و از امنیت بیشتری برخوردارند. این یافته مؤید نظریة پشتیبان تحقیق است و بر این واقعیت دلالت دارد که زنانی که پوشش و آرایش آنها توجه مردان را جلب نمیکند، درمجموع از امنیت جنسی بیشتری برخوردارند.
با وجود این، احساس امنیت جنسی با نوع پوشش رابطهای نداشت و همة زنان جوان دانشجوی نمونة تحقیق با هرنوع پوششی به یک میزان نگران مواجهشدن با آزارهای جنسی در فضاهای عمومی بودند. درنتیجه، ذهنیت زنان که متأثر از فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه و تجربة زیستة آنان در مواجهه با مردان در فضای عمومی است، بدن زنانه را، صرفنظر از نوع پوشش آن، بالقوه به سوژة رفتارهای جنسی نابهنجار همه یا برخی از مردان تبدیل میکند و فضاهای عمومی را برای زن ناامن میسازد. این واقعیت با یافتة توصیفی مربوط به مواجهة زنان پاسخگو با خشونتهای جنسی سبک در فضای عمومی تأیید میشود؛ بهطوریکه حدود 90 درصد پاسخگویان در طول یکسال دستکم یکبار با رفتارهایی مثل تنهزدن و تماسهای تعمدی و نیز آزارهای چشمی مواجه شدهاند. حدود سهچهارم (75 درصد) آنان دستکم یکبار با رفتارهایی مثل عورتنمایی و متلکگویی روبهرو شدهاند. این میزان زیاد از خشونت جنسی (هرچند نوع آن سبک است) باعث شده زنان جوان، حتی آنان که سادهتر و پوشیدهترند، گرفتار ترس از بزهدیدگی جنسی باشند.
این میزان از خشونت جنسی در فضاهای عمومی و بهتبع آن احساس ناامنی و ترس زنان از فضاهای عمومی، پدیدهای است که باید به صورت همهجانبه تحت مطالعه و تحلیل و تبیین قرار گیرد. تجربة اقدامات انتظامی سالهای گذشته نشان میدهد که توسل به راهحلهای کلیشهای مقصرپنداری قربانیان (زنان) و صرفاً درخواست از آنان برای پوشیدگی بیشتر مشکل را حل نمیکند؛ زیرا با وجود گستردگی مواجهه با این تجربههای ناخوشایند، این تجربة عمومی زنانه است، هرچند فراوانی آن برای زنان کمترپوشیده بیشتر است. به نظر میرسد تا زمانی که موضوع رعایت حقوق انسانی افراد، صرفنظر از جنسیت و دیگر ممیزههای اجتماعی، در جامعه و فرهنگ ما نهادینه نشود و ازطریق نظامهای جامعهپذیری در ذهن و ضمیر افراد (و در اینجا مردان) وارد نشود، شماری از مردان به خود اجازه میدهند تا در فضاهای عمومی حریم امن زنان را نقض کنند.
موضوعِ نقش زنان بزهدیده در بزهدیدگی خود، که با یافتههای این مقاله و پژوهشهای پیشین تأیید شده است، درعین اینکه واقعیتی تجربی است، با دیدگاههای ایدئولوژیک هم بسیار آمیخته است. همانطور که پیشتر اشاره شد، دیدگاه آسیبسازی بزهدیده، که برخی قربانیان را در بزهدیدگی خود مقصر میداند، با نظریههای جرمشناسی راست نو و نومحافظهکار در مغربزمین پیوند خورده است و دیدگاههای فمینیستی و چپگرا و منتقد بهشدت به آن انتقاد کردهاند.
یافتههای این مقاله هم حاکی از این است که در سطح نمونة تحقیق زنان دارای پایبندی دینی و پوشش قویتر، بیشاز افراد گروه مقابل، زنان را در بزهدیدگی جنسی مقصر میپنداشتند (ضریب همبستگی 60/0) و برعکس، زنان دارای پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی بالاتر زنان را کمتر مقصر میدانستند.
بنابراین، راهحلهایی که از تأکید بر رابطة رعایت پوشش با امنیت جنسی نشئت گرفتهاند، مانند رعایت پوشیدگی بیشتر و توصیه به حضور حداقلی زنان در فضاهای عمومی، ازجانب زنانی که به حقوق خود آگاه شدهاند، کمتر پذیرفته خواهد شد؛ زیرا این قبیل راهحلها با توجه به محدودیتهایی که ممکن است برای زنان ایجاد کند، نقش ساختارهای فرهنگی تبعیضآمیز مردسالار و آزادی عمل مردانه را نادیده میگیرد. مادامکه زن جنس دوم و موجود کهتر در نظر گرفته شود و استیلای مردانه بر او ترویج شود، جامعه با ایجاد اختلال در امنیت زنان اغلب با تساهل و مدارا برخورد میکند. بنابراین، یکی از مؤثرترین راههای کاهش ناامنی زنان اصلاح نگرشهای فرهنگی است.
در نتیجه، موضعگیری درمقابل این موضوع (نقش زنان در بزهدیدگی جنسی خود) فقط با مطالعات علمی تعیین نمیشود و همچنان عرصة مناقشههای عقیدتی و ایدئولوژیک خواهد بود. با وجود این، با توجه به یافتههای علمی و براساس نوعی مصلحتاندیشی عملی میتوان انتظار داشت که تا تغییر ساختارهای فرهنگی مردسالار و نهادینهشدن حق کرامت و امنیت انسان، اعم از مرد و زن، و وضع و اجرای مؤثر قوانین مربوط به مجازات ناقضان این حق (که سطوح مختلف آزار جنسی از مصادیق بارز نقض این حق است)، پوشیدگی بیشتر زنان باعث میشود آنان در فضاهای عمومی آزار جنسی کمتری ببینند و از امنیت جنسی بیشتری برخوردار باشند. درکنار این عوامل میتوان به اهمیت ارتقای مهارتهای زنان در حفاظت از خود اشاره کرد. اگر کسب این قبیل مهارتها که بخشی از مهارتهای عمومی زندگی است در دستور کار آموزشوپرورش و رسانههای جمعی قرار گیرد، زنان بیشتر و بهتر میتوانند حریم شخصی خود را محفوظ دارند.
این تحقیق مانند هر اثر پژوهشی دیگر با محدودیتهای خاص خود مواجه بوده است. ازجمله آنکه انتخاب نمونهای دانشجویی، آن هم فقط از یک دانشگاه خاص و نه کل دانشگاههای کشور، میزان تعمیمپذیری نتایج را محدود میکند. پژوهشهای بعدی با جمعیتهای متنوعتر و پایگاهی و با روشهای کمی و کیفی میتوانند تصویری جامعتر از عوامل تأثیرگذار بر امنیت زنان ارائه کنند.